سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درباره وبلاگ


عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی فسا،مترجم،مؤلف،خوشنویس
آرشیو وبلاگ
لوگو
عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی فسا،مترجم،مؤلف،خوشنویس
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 119
  • بازدید دیروز: 133
  • کل بازدیدها: 2332447



زبان * خط * سخن * صفحه شخصی : ابوالقاسم آوند




 

محمدعلی مجاهدی (پروانه)

آنچه از من خواستی با کاروان آورده ‏ام

یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده ‏ام

از در و دیوار عالم فتنه می‏بارید و من

بی‏ پناهان را بدین دارالامان آورده‏ ام

اندرین ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست

کاروان را تا بدین‏جا با فغان آورده ‏ام

تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم

یک جهان درد و غم و سوز نهان آورده ‏ام

قصه ویرانه شام ار نپرسی خوش‏تر است

چون از آن گلزار، پیغام خزان آورده ‏ام

دیده بودم تشنگی از دل قرارت برده بود

از برایت دامنی اشک روان آورده ‏ام

تا به دشت نینوا بهرت عزاداری کنم

یک نیستان ناله و آه و فغان آورده ‏ام

تا نثارت سازم و گردم بلا گردان تو

در کف خود از برایت نقد جان آورده ‏ام

تا دل مهرآفرینت را نرنجانم ز درد

گوشه‏ای از درد دل را بر زبان آورده ‏ام

 

 




موضوع مطلب :


یکشنبه 92 دی 1 :: 7:3 صبح ::  نویسنده : ابوالقاسم آوند

 

آیت الله صافی گلپایگانی

اربعین است و دل از سوگ شهیدان خون است

 هر که را می‌نگرم غمزده و محزون است

زینب از شام بلا آمده یا آنکه رباب

کز غم اصغر بی‌شیر، دلش پرخون است


یا که لیلی به سر قبر پسر آمده است

کاشکش از دیده روان همچو شط جیحون است

مادر قاسم ناکام که می‌نالد زار

بهر آن طلعت زیبا و قد موزون است

در ره کوفه و در شام و سرا ظلم یزید

کس نپرسید ز سجّاد که حالت چون است

دختر شیر خدا ناطقة آل رسول

کز نهیب سخنش کفر و ستم موهون است

کرد ایراد چنان خطبه و ثابت بنمود

که یزید شقی از دین خدا بیرون است

زنده دین مانده ز تصمیم و ز ایثار حسین

حق و حرّیت و اسلام به او مدیون است


 




موضوع مطلب :


یکشنبه 92 دی 1 :: 7:0 صبح ::  نویسنده : ابوالقاسم آوند

 

یلدا را به نور قرنها قدمت جاری نگه داریم
شب یلدا، این شب زایش مهر و میترا، شب پیدایش نور و روشنائی
بر تو ای ایران و ای ایرانی تبار مبارک باد
.


.شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر
زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر
شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق
رخ معشوقه و مدهوشی دلداه عشق
شب یلدایتان پرستاره و پرخاطره باد
.
.
.
هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشینیم
و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها
یلدایتان رویایی... روزهایتان پر فروغ، شبهایتان ستاره باران!
.
.
.
یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست
تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم
تا فردایی روشن راهی دراز باقیست شب یلدا مبارک!
.
.
.
شب یلدا همیشه جاودانی است
زمستان را بهار زندگانی است
شب یلدا شب فر و کیان است
نشان از سنت ایرانیان است
.
.
.
یلدا، دختر سیاه موی بلند بالا، یادگار نام وطن
میوه پائیز ایران و عروس زمستان، در راه است
او را بر سفره مهر بنشانیم و با نسل فردا پیوندش دهیم
ایرانی بودن را فراموش نکنیم. یلدا مبارکباد
.
.
بدو که روز کوتاهه
پائیز آخر راهه
هندونه رو آوردی؟
جوجه هاتو شمردی ؟
زمستون میشه فردا
مبارک باشه یلدا !
.
.
در آغاز زمستان هرگز زمستانی مباد، بهار آرزوهایت
یلدا مبارک
.
.
.
شده یلدا مقارن با محرم
نمی دانم بخندم یا بگریم
مبارک، تسلیت عید و عزاتان
پس از شادی بخور یک ذره هم غم!
.
..
سهم من از شب یلدا شاید
قصه ای از غصه و انار سرخی که پر از دلتنگی ست
غم هایم بلند همانند شب یلداست
.
..
به صد یلدا الهی زنده باشی
انار وسیب وانگورخورده باشی
اگر یلدای دیگر من نباشم
تو باشی وتو باشی وتو باشی
پیشاپیش یلدات مبارک
.
.
پاییز ثانیه ثانیه می گذرد
یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه
تمام برگ های رقصان پاییز برایت آرزوهای خوب دارد
عمرت یلدایی، دلت دریایی، روزگارت بهاری
یلدای خوشی را برایت آرزو می کنم
.
.
.
تنها چند دقیقه ناقابل مى تواند از یک شب عادى، شب یلدا بسازد؛
ولى با هم بودن است که آن را نیک نام کرده و در تاریخ ماندگار شده است
.
.
آخر پاییز شد، همه دم می زنند از شمردن جوجه ها !
بشمار، تعداد دل هایی را که به دست آوردی
بشمار، تعداد لبخند هایی که بر لب دوستانت نشاندی
بشمار، تعداد اشک هایی که از سر شوق و غم ریختی
فصل زردی بود، تو چقدر سبز بودی ؟
جوجه ها را بعدا با هم میشماریم ...
.
..
عمرتون صد شب یلدا
دلتون قدر یه دنیا
توی این شبهای سرما
یادتون همیشه با ما
دل خوش باشه نصیبت
غم بمونه واسه فردا
. 

منبع |: پرشن استار

 

 




موضوع مطلب :


شنبه 92 آذر 30 :: 5:15 عصر ::  نویسنده : ابوالقاسم آوند

 

تاکی به تمنای وصال تو یگانه-شعری از شیخ بهایی 

تاکی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
رفتم به در صومعه? عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه


روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوه‌گه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه


هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه


بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم من که روم خانه به خانه


عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آیین تو جوید
تا غنچه? بشکفته? این باغ که بوید
هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه


بیچاره بهائی که دلش زار غم توست
هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست
امید وی از عاطفت دم به دم توست
تقصیر خیالی به امید کرم توست
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه

 




موضوع مطلب :


شنبه 92 آذر 30 :: 8:44 صبح ::  نویسنده : ابوالقاسم آوند


ای تو با روح من از روز ازل یارترین 
کودک شعر مرا مهر تو غمخوارترین 

گر یکی هست سزاوار پرستش به خدا
تو سزاوارترینی تو سزاوارترین 

عطرنام تو که در پرده جان پیچیده ست
سینه را ساخته از یاد تو سرشارترین 

ای تو روشنگر ایام مه آلوده عمر
بی تماشای تو روز و شب من تارترین 

در گذرگاه نگاه تو گرفتارانند
من به سرپنجه مهر تو گرفتارترین 

می توان با دل تو حرف غمی گفت و شنید
گر بود چون دل من رازنگهدارترین 

فریدون مشیری 

 

 




موضوع مطلب :


جمعه 92 آذر 29 :: 1:57 عصر ::  نویسنده : ابوالقاسم آوند

از نـــدامــــت ســــوختــــم ، یا رب گــــناهـــــم را ببخــــش
مـــو سپیـــد از غـــــم شـــدم،روی سیاهــــم را ببخــش
ظلـــم را نشناختــــم ، ظالــــم ندانستم کـــه کــیست
گـــوشه چشــــمی باز کـــردم ،اشتباهـــم را ببخش
ابر رحــــمت را بفـــرما ، سایــــه ای آرد بــــه پیش
ایـــن ســـر بی ســـایبــــان بـی پناهم راببخش
از گـــــلویم گــــر صدایــــی نابجــــا آمـــد برون
توبه کـــردم، سینه پر اشـک وآهم را ببخش
 




موضوع مطلب :


جمعه 92 آذر 29 :: 10:29 صبح ::  نویسنده : ابوالقاسم آوند

زندگی یعنی چه؟ یعنی آرزو کم داشتن
چون قناعت پیشگان روح مکرم داشتن


جامه ای زیبا بر اندام شرف آراستن
غیر لفظ آدمی معنای آدم داشتن


قطره ی اشکی به شبهای عبادت ریختن
بر نگین گونه ها الماس شبنم داشتن


نیمشب ها گردشی مستانه در باغ نیاز
پاکی عیسی گزیدن عطر مریم داشتن


با صفای دل ستردن اشک بی تاب یتیم
در مقام کعبه چشمی هم به زمزم داشتن


تا برآید عطر مستی از دل جام نشاط
در گلاب شادمانی شربت غم داشتن


مهتر رمز بزرگی در بشر دانی که چیست
مردم محتاج را بر خود مقدم داشتن
 




موضوع مطلب :


جمعه 92 آذر 29 :: 10:2 صبح ::  نویسنده : ابوالقاسم آوند
<   <<   6   7   8   9   >