منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ
پیوندهای روزانه
پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
زبان * خط * سخن * صفحه شخصی : ابوالقاسم آوند
گر چه چون موج مرا شوق ز خود رستن بود موج موج دل مـــن تشـــنه پیوســتن بــود یک دم آرام ندیـدم دل خـود را همـه عمــر بس که هر لحظه به صد حادثه آبستن بود خواستــــم از تو به غیـر از تـو نخواهم اما خواستنهــا همه موقوف توانســــتن بود کاش از روز ازل هیــچ نمی دانستـــم که هبوط ابدم از پی دانســتـــن بود چشم تا باز کنم فرصت دیدار گذشت همه طول سفر یک چمدان بستن بود قیصر امین پور
موضوع مطلب : پنج شنبه 92 دی 5 :: 6:20 صبح :: نویسنده : ابوالقاسم آوند
ای تو با روح من از روز ازل یارترین گر یکی هست سزاوار پرستش به خدا عطرنام تو که در پرده جان پیچیده ست ای تو روشنگر ایام مه آلوده عمر در گذرگاه نگاه تو گرفتارانند می توان با دل تو حرف غمی گفت و شنید فریدون مشیری موضوع مطلب : چهارشنبه 92 دی 4 :: 10:36 صبح :: نویسنده : ابوالقاسم آوند
میخواهم و میخواستمت تا نفسم بود میسوختم از حسرت و عشق تو بسم بود عشق تو بسم بود که این شعله بیدار روشنگر شبهای بلند قفسم بود آن بخت گریزنده دمی آمد و بگذشت غم بود که پیوسته نفس در نفسم بود دست من و آغوش تو هیهات که یک عمر تنها نفسی با تو نشستن هوسم بود بالله که جز یاد تو گر هیچکسم هست حاشا که بجز عشق تو گر هیچکسم بود سیمای مسیحائی اندوه تو ای عشق در غربت این مهلکه فریاد رسم بود لب بسته و پر سوخته از کوی تو رفتم رفتم بخدا گر هوسم بود بسم بود فریدون مشیری موضوع مطلب : چهارشنبه 92 دی 4 :: 10:31 صبح :: نویسنده : ابوالقاسم آوند
سیمیندخت وحیدی به درک عشق رسیدن
کنار نام تو ماندن چهقدر ساده و سهل
موضوع مطلب : سه شنبه 92 دی 3 :: 8:50 صبح :: نویسنده : ابوالقاسم آوند
می خواهمت چنان که شب خسته خواب را می جویمت چنان که لب تشنه آب را محو توام چنان که ستاره به چشم صبح یا شبنم سپیده دمان آفتاب را بی تابم آن چنان که درختان برای باد یا کودکان خفته به گهواره تاب را بایسته ای چنان که تپیدن برای دل یاآن چنان که بال پریدن عقاب را حتی اگر نباشی، می آفرینمت چونان که التهاب بیابان سراب را ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را قیصرامین پور موضوع مطلب : سه شنبه 92 دی 3 :: 8:44 صبح :: نویسنده : ابوالقاسم آوند
گواه عشق* سید رضا مؤید- از زبان حضرت زینب (س) به کربلای تو یک کاروان دل آوردم امانتی که تو دادی به منزل آوردم هزار بار به دریای غم فرو رفتم که چند دُرّ یتیمت به ساحل آوردم کبوتران حرم را ز چنگ صیادان نجات داده و چون مرغ بسمل آوردم به جز رقیه (س) که از پا فتاد پیش سرت تمام اهل حرم را به منزل آوردم شبی به منزل ویران ما سرت شد شمع حدیث ها من از آن شمع و محفل آوردم گواه عشق خودم با تو ای حسین (س) عزیز نشانه ای به سر از چوب محمل آوردم گزارش سفرم از دل شکسته بپرس کز این سفر خبر فتح کامل آوردم نظر به جسم کبودم فکن که دریابی تنی رها شده از چنگ قاتل آوردم
موضوع مطلب : یکشنبه 92 دی 1 :: 10:45 عصر :: نویسنده : ابوالقاسم آوند
راه کربلا* قادر طهماسبی (فرید)
ای بهترین بهانه برای گریستن! ای داغ جاودانه برای گریستن! در راه بازگشت به خود، عشق کاشته ست داغ تو راغ نشانه برای گریستن شش سوی لاله می دمد ای عشق! باز کن راهی از این میانه برای گریستن در راه کربلای تو هر لاله می دهد ما را به کف بهانه برای گریستن آماده شو " فرید" ! به فتوای بازگشت در خلوت شبانه برای گریستن
موضوع مطلب : یکشنبه 92 دی 1 :: 10:42 عصر :: نویسنده : ابوالقاسم آوند
|