منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ
پیوندهای روزانه
پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
زبان * خط * سخن * صفحه شخصی : ابوالقاسم آوند
یک روز در آغوش تو آرام گرفتم
یک عمر قرار از دل ناکام گرفتم
افسوس که چون لاله پر از خون جگر بود
جامی که ز دست تو گل اندام گرفتم
از ساده دلی مشق وفاداری من شد
درسی که ز بدعهدی ایام گرفتم
امشب ز لبان هوس آلود تو ریزد
هر بوسه که من از تو به پیغام گرفتم
از تیر حوادث به پناه تو پریدم
روزی که مکان بر لب این بام گرفتم
دور از تو در و دشت پر از نعره من بود
چون سیل بدریای تو آرام گرفتم
رسوا تر از آن کردمت ای دیده که بودی
داد دل خود را ز تو بدنام گرفتم «ابوالحسن ورزی»
موضوع مطلب : یکشنبه 92 بهمن 20 :: 1:19 عصر :: نویسنده : ابوالقاسم آوند
موضوع مطلب : پنج شنبه 92 بهمن 17 :: 7:20 صبح :: نویسنده : ابوالقاسم آوند
امشب به قصه دل من گوش می کنی
موضوع مطلب : گلچین اشعار, هوشنگ ابتهاج پنج شنبه 92 بهمن 10 :: 9:21 صبح :: نویسنده : ابوالقاسم آوند
فروغی بسطامی
موضوع مطلب : گلچین اشعار سه شنبه 92 بهمن 8 :: 7:6 صبح :: نویسنده : ابوالقاسم آوند
ز تو با تو راز گویم، به زبان بی زبانی به تو از تو راه جویم، به نشان بی نشانی چه شوی ز دیده پنهان؟ که چو روز می نماید رخ همچو آفتابت ز نقاب آسمانی تو چه معنی لطیفی، که مجرد از دلیلی تو چه آیت شریفی،که منزه از بیانی ز تو دیده چون بدوزم؟ که تویی چراغ دیده زتو کی کناره گیرم؟ که تو در میان جانی همه پرتو وتو شمعی، همه عنصر وتو روحی همه قطره وتو بحری، همه گوهر وتو کانی چو تو صورتی ندیدم،همه موبه مو لطایف چو تو سورتی نخواندم، همه سر به سر معانی به جنایتم چه بینی،به عنایتم نظر کن که نگه کنندشاهان، سوی بندگان جانی به جز آه و اشک میگون، نکشد دل ضعیفم به سماع ارغنونی وشراب ارغوانی دل دردمند(خواجو) به خدنگ غمزه خستی نه طریق دوستان است ونه شرط مهربانی
موضوع مطلب : شنبه 92 بهمن 5 :: 10:10 عصر :: نویسنده : ابوالقاسم آوند
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی چه زیان ترا که من هم برسم به آرزویی به کسی جمال خود را ننمودهای و بینم همه جا به هر زبانی بُوَد از تو گفتگویی به ره تو بسکه نالم، زغم تو بسکه مویم شدهام ز ناله نایی، شدهام ز مویه مویی همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار چنگی من از این خوشم که چنگی بزنم به تار مویی چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی؟ چه شود که کام جوید، زلب تو کام جویی؟ شود اینکه از ترحم، دمیای سحاب رحمت من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلویی؟ بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت سر خمّ می سلامت، شکند اگر سبویی همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا تو قدم به چشم من نه، بنشین کنار جویی ز چه شیخ پاکدامن سوی مسجدم بخواند رخ شیخ و سجده گاهی، سر ما و خاک کوییموضوع مطلب : چهارشنبه 92 بهمن 2 :: 8:58 صبح :: نویسنده : ابوالقاسم آوند
زنده وار
موضوع مطلب : گلچین اشعار, هوشنگ ابتهاج دوشنبه 92 دی 30 :: 6:35 عصر :: نویسنده : ابوالقاسم آوند
|