سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درباره وبلاگ


عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی فسا،مترجم،مؤلف،خوشنویس
آرشیو وبلاگ
لوگو
عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی فسا،مترجم،مؤلف،خوشنویس
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 465
  • بازدید دیروز: 215
  • کل بازدیدها: 2330398



زبان * خط * سخن * صفحه شخصی : ابوالقاسم آوند





هــــــم دعـــا کـن گره از کار تو بگشاید عشق 
هــــــم دعـــا کــــن گره تـازه نیــــفزایـد عشق 

 
قـایقـــی در طلـــب مـــوج بــــه دریـــا پیوست 
بایـــد از مــــرگ نترســـــید ،اگـــــر باید عشق

 
عــــاقــبـت راز دلــــم را بــــه لبــــانـــش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد ،شاید عشق

 
شـمع افــــروخــت و پــروانـــــه در آتش گل کرد
مــــی توان ســـوخت اگــر امـر بفرماید عشق


پیلــــه ی عشق مـــن ابــــریشم تنهایی شد
شـمع حـق داشت، به پروانه نمی آید عشق


فاضل نظری 

 

 




موضوع مطلب : گلچین اشعار, فاضل نظری


دوشنبه 92 دی 23 :: 7:5 صبح ::  نویسنده : ابوالقاسم آوند

 

زمان بی کرانه را 
تو با شمار عمر ما مسنج 
به پای او دمی ست این درنگ درد و رنج 
به سان رود 
که در نشیب دره سر به سنگ می زند رونده باش 
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش

 هوشنگ ابتهاج 

 

 




موضوع مطلب : گلچین اشعار, هوشنگ ابتهاج


یکشنبه 92 دی 22 :: 9:53 صبح ::  نویسنده : ابوالقاسم آوند

 

ای یاد تو در ظلمت شب همسفر من
وی نام تو روشنگر شام و سحر من

 
جز نقش تو نقشی نبود در نظر من
شبها منم و عشق تو و چشم تر من

 
وین اشک دمادم که بود پرده در من
در عطر چمن های جهان بوی تو دیدم

 
در برگ درختان سر گیسوی تو دیدم
هر منظره را منظری از روی تو دیدم  

مهدی سهیلی 

 

 




موضوع مطلب : گلچین اشعار, مهدی سهیلی


یکشنبه 92 دی 22 :: 9:49 صبح ::  نویسنده : ابوالقاسم آوند

 

چشم فروبسته اگر وا کنی - شعری از رهی معیری 

چشم فروبسته اگر وا کنی
درتو بود هر چه تمنا کنی
عافیت از غیر نصیب تو نیست
غیر تو ای خسته طبیب تونیست
از تو بود راحت بیمار تو
نیست به غیر از تو پرستار تو
همدم خود شو که حبیب خودی
چاره خود کن که طبیب خودی
غیر که غافل ز دل زار تست
بی خبر از مصلحت کار تست
بر حذر از مصلحت اندیش باش
مصلحت اندیش دل خویش باش
چشم بصیرت نگشایی چرا؟
بی خبر از خویش چرایی چرا؟
صید که درمانده ز هر سو شده است
غفلت او دام ره او شده است
تا ره غفلت سپرد پای تو
دام بود جای تو ای وای تو
خواجه مقبل که ز خود غافلی
خواجه نه ای بنده نا مقبلی
از ره غفلت به گدایی رسی
ور به خود آیی به خدایی رسی
پیر تهی کیسه بی خانه ای
داشت مکان در دل ویرانه ای
روز به دریوزگی از بخت شوم
شام به ویرانه درون همچو بوم
گنج زری بود در آن خاکدان
چون پری از دیده مردم نهان
پای گدا بر سر آن گنج بود
لیک ز غفلت به غم ورنج بود
گنج صفت خانه به ویرانه داشت
غافل از آن گنج کهد ر خانه داشت
عاقبت از فاقه و اندوه و رنج
مرد گدا مرد و نهان ماند گنج
ای شده نالان ز غم و رنج خویش
چند نداری خبر از گنج خویش؟
گنج تو باشد دل آگاه تو
گوهر تو اشک سحرگاه تو
مایه امید مدان غیر را
کعبه حاجات مخوان دیر را
غیر ز دلخواه تو آگاه نیست
ز آنکه دلی رابدلی راه نیست
خواهش مرهم ز دل ریش کن
هر چه طلب می کنی از خویش کن 

 

 




موضوع مطلب : گلچین اشعار, رهی معیری


سه شنبه 92 دی 17 :: 2:9 عصر ::  نویسنده : ابوالقاسم آوند

 

 

ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
بر در دل روز و شب منتظر یار باش
د
لبر تو جاودان بر در دل حاضر است
روزن دل برگشا حاضر و هشیار باش
نیست کس آگه که یار کی بنماید جمال
لیک تو باری به نقد ساخته ی کار باش
لشگر خواب آورند بر دل و جانت شکست
شب همه شب همدم دیده ی بیدار باش
گر دل و جان تو را دُر بقا آرزوست
دم مزن و در فنا همدم عطار باش


 

 




موضوع مطلب : گلچین اشعار, عطار


سه شنبه 92 دی 17 :: 2:6 عصر ::  نویسنده : ابوالقاسم آوند


ای نگاهت نخلی از مخمل و از ابریشم 
چند وقتی است هر شب به تو می اندیشم 

 
به تو آری , به تو , یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور

 
به همان سایه , همان وهم و همان تصویری 
که سراغش ز غزل های خودم می گیری

  
به تبسم , به تکلم , به دل آرای تو 
به خموشی , به تماشا , به شکیبایی تو


به سخن های تو با لهجه شیرین سکوت
به نفس های تو در سایه سنگین سکوت


به همان زل زدن از فاصله دور به هم
یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم 


شبحی چند شب است آفت جانم شده است
اول نام کسی ورد زبانم شده است


در من انگار کسی در پی انکار من است 
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است


یک نفر ساده , چنان ساده که از سادگی اش
می شود یک شبه پی برد به دلدادگی اش


آه ای خواب گران سنگ سبک بار شده 
بر سر روح من افتاده و آوار شده 


رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است 
اول اسم کسی ورد زبانم شده است 


در من انگار کسی در پی انکار من است 
یکنفر مثل خودم تشنه دیدار من است 


یکنفر سبز چنان سبز که از سر سبزیش
می شود پل زد از احساس خدا تا دل خویش


آی بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست
راستی این شبح هر شبه , تصویر تو نیست ؟


اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست 
پس چرا رنگ تو وآینه اینقدر یکی است 


حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش
عاشقی جرم قشنگیست به انکار مکوش


آری آن سایه که  شب آفت جانم شده بود 
آن الفبا که همه  ورد زبانم شده بود 


اینک از پشت دل آینه پیدا شده است
و تماشاگه این خیل تماشا شده است


آری آن یار دبستانی دلخواه تویی
عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی 

 بهروز یاسمی 

 

 




موضوع مطلب : گلچین اشعار, یاسمی


یکشنبه 92 دی 15 :: 7:31 صبح ::  نویسنده : ابوالقاسم آوند

 

به کجا چنین شتابان ؟
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان ؟
همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان ؟
به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم
سفرت به خیر !‌ اما تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را
!  شفیعی کدکنی 

 

 




موضوع مطلب : گلچین اشعار, دکتر شفیعی کدکنی


جمعه 92 دی 13 :: 5:5 عصر ::  نویسنده : ابوالقاسم آوند
<   1   2   3   >